
نگاهی به انیمیشن «سگهای نگهبان»
تعداد بازدید : 2
جادوی رنگ
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی / گروه فرهنگ و هنر
سگهای نگهبان تصویری از قهرمانان دوستداشتنی به کودکان ارائه میدهد که درسهای فراوان اخلاقی و رفتاری در پس آن نهفته است. ما در حالی انیمیشن را فرای تصویر سینما عنوان میکنیم که شناخت تصویر و اصالت طبیعی آن در هالهای از ابهام قرار میگیرد. نمیدانیم تکنولوژی درآینده چه بر سر سینما خواهد آورد همچنان که تشخیص تفاوت رنگهای شاد کودکانه و تبدیل عناصر به مضمون در پویانماییها برایمان با میزانسن سخت است. مشخصا هنگامی انیمیشن در برابر انیمه ژاپنی قرار میگیرد که سیستم به تصویر کشاندن موضوعات و قصه در آن متفاوت باشد. از سویی دیگر سیستم غربی، انیمیشن، برای کودکان و طیف وسیعی از بزرگسالان جذاب و ایجاد کننده کشمکش بیشتر است؛ چرا که فهم آسانتر پویانماییها باعث نفوذ بیشتر در بین اذهان میشود. به عنوان مثال وقتی پویانمایی «زوتوپیا» تمام میشود تازه ذهن کاوشگر یک نوجوان یا کودک شروع به تفسیر کاراکترهای درون آن میکند. «سگهای نگهبان» به مراتب چالشی بزرگتر آفریدهاند. بیننده با کاراکترهایی روبهرو است که شناخت و تفریح را همزمان با یکدیگر به دنبال خود دارند. وقتی میبینیم که سگها قدرت جادویی پیدا کردهاند و هریک توانایی چند برابر هوش و عضله را مانند ابرقهرمانان سینمای مارول دارند، شگفتزده خواهیم شد. اشتباه نکنید این شگفتی ناشی از کلیشه و تکرار نیست.
حیوانات
سگ، اسب، گاو و کبوتر به عنوان اولین حیواناتی که با آدمیان ارتباط نزدیک برقرار کردند وجود آنها ضروری پنداشته میشود. سگها علاوهبر هوش و ذکاوت از احساسات و وفاداری برخوردار هستند و به مراتب شناخت توصیفی آنها جهت پذیرش یک ماجرای قهرمانانه به مراتب راحتتر است. مشخصا وقتی از سری پویانماییهای «سگهای نگهبان» صحبت میکنیم در حال تداعی طیفی از خاطرات تلخ و شیرین کودکی برای جوانان هستیم که تاثیرات فرهنگی و اخلاقی زیادی بر رفتار اجتماعی آنان گذاشته است. گرفتاری جوامعی که فرهنگی به مراتب متمدنتر و متفاوتتر از آنچه در غرب به نمایش گذاشته میشود را به دوش میکشند، دقیقا همین است. ما صرفا با یک پویانمایی که شامل قصههایی تلخ، شیرین و جذاب برای کودکانمان است، روبهرو نیستیم. با یک فرهنگ غربی که در نهایت اخلاق غربی را به آموزه رفتاری جوانان اضافه خواهد کرد روبهروایم. البته این مصداق کلیِ چنین پویانماییها است که «سگهای نگهبان» جز کوچکی از آن به شمار میآید. مدل تفکر غربی اینگونه است که فرهنگ زیسته خود را متمدنتر از دیگر کشورها بداند. حال توجه داشته باشید اگر این فرهنگ به عنوان الگویی برای چگونگی تفکر در جوامعی مانند ایران تبدیل شود چه خواهد شد. کشور ما نه تنها تفکر فرهنگی و تمدن خود را از دست میدهد بلکه باید به دنبال تاریخی حرکت کند که غرب منشا آن را پایهگذاری کرده است. بله! میشود با پویانماییهایی مانند «سگهای نگهبان» هم کودکتان را به غربگرایی تشویق کرد. ابتدا با چنین انیمیشنهایی ذهن جسور و کنجکاو کودک را آماده میکنند و بعد «انتقام جویان» را میسازند. در فیلم مذکور تشخیص پویانمایی از میزانسن و تشخیص حیوانهای قهرمان از انسان ابرقهرمان سخت خواهد شد. همانطور که ما مثلا از سینمای نولان انتظار نداریم دوربینش مدام روی دستهایی مانند فون تریه داشته باشد.
آتش باران
در سینمای انیمیشن ساخت یک کاراکتر همگرا که میتواند جذابیت بیشتری نسبت به دیگر کاراکترهای قصه داشته ایجاد کند که کاراکترهای پویانمایی «سگهای نگهبان» از همگرایی بالایی برخوردارند. یعنی وقتی مردم یک شهر را میبینیم که بعد از دزدی و آتش سوزی در محل کارشان به این سگها زنگ میزنند، به جای آنکه پلیس را خبر کنند، و بعد یک شروع آتیشن را میبینیم که هرکدام از آنها چگونه آتش را در آن مدفن خرابههای آهنی مهار میکنند، از یک جهان آرمانی حرف نمیزنیم بلکه از همین جهان خودمان حرف میزنیم آن هم وقتی که مردم یک شهر، در غرب، به پلیس اعتماد ندارند. بعد زنی را میبینیم که نامتعارف است و میخواهد با شکار شهاب سنگ از آسمان یک نابغه دانشمند شمرده شود و خیلی هم سر و صدا میکند و... داستان کاملا بلد است چگونه میشود کودکی را پای انیمیشن نشاند و به او فهماند که برای جلب توجه مثلا جنس مخالف باید قهرمان بازی درآوری. ادای قهرمان را درآوردن با قهرمان بودن خیلی تفاوت دارد. به عنوان مثال در پویانمایی «پهلوانان هرگز نمیمیرند» خودمان قهرمانانی میبینیم که داشآکُل وار به آیین و فرهنگ خود احترام میگذارند. ما باید بیشتر به فرهنگ خودمان بپردازیم و این باور را داشته باشیم که پویانمایی به مراتب حتی بیشتر از سینما میتواند یک فرد را برای آموزههای اخلاقی آماده کند.
علی رفیعی وردنجانی